وقـتی تمــام دردهـای دنـیـا روی شـانـه هـای دخـــتــرانــه ام تنهایی یعنی انقدر بهش نزدیک باشی که بوی ادکلنش تک تکه سلول هاتو پر کنه... زیر ِ بـــــارآن مے ایستَم باید باور کنیم تنهایی تلخترین بلای بودن نیست، چیزهای بدتری هم هست، روزهای خستهای که در خلوت خانه پیر میشوی... و سالهایی که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است. تازه تازه پی میبریم که تنهایی تلخترین بلای بودن نیست، چیزهای بدتری هم هست: دیر آمدن! دیر آمدن! از: چارلز بوکفسکی وقتی باران می بارد ، دلم میخواهد تا آخرین قطره اش در زیر آن بمانم. ببار ببار ببار ، با آن قطره هایت بر گونه های من ببار، و گونه های خیس مرا خیستر کن. باور کن خیلی حرف است... کاش میشد همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی زنی عاشقت شد
کـوه مـی شـود ...
مـن بـه پـهـنـای تمــام کـوه پـایـه هـا
لبــخـند مـی زنـم ...
دستاشو میگیری و با تمام وجودت فقط میخوای که اونو تو بغلت بگیری و ارامشو احساس کنی و وقتی دستاتو دراز میکنی که دور گردنش حلقه کنی مثل همیشه از خواب میپری و تنها چیزی که حس میکنی تپش تند قلبته!!!!!!!!
میگویَند مــُـــد است ایـن روزهـــآ
عشــ♥ـــق بازے زیر ِ بارآن
با اشک هاے ابـــــر ....
دل نِمے سوزانَم بَراے ابرے کہ اَز شِدت گِریــہ
بــہ هِقـــــ هـِــــق افتاده است
دلَم بَراے خُـــــودم مے سوزَد
که از فِشار دلتَنگــــــے
خیلی وَقت است نَفَسَـــــم بُریده بُریده است
بمانم و به تو فکر کنم ، به لحظه های زیبای با تو بودن بیندیشم.
باران ببار که دلم هوای یارم را کرده است
ببار تا شاید من در زیر قطره هایت و این آسمان غم گرفته به خوابی روم تا شاید در آن خواب حضور یارم را در کنارم احساس کنم...
وفادار دستهایت باشم که یک بار هم
لمسشان نکرده ام..!!
یه لحظه جایمان را عوض کنیم...
شاید تو میفهمیدی چقدر بی انصافی،
و من میفهمیدم چرا؟...
وقتـــی دآغونــــی
وقــــتی دلــِت شکــــستـ ه
دقیقــــا همیـــن وقـــــتآ
انقــــدر حـ ـرف دآری کـــه فقــط میتونــی بگـ ـی :
"بیخـــیال"
زنی از سرزمین عجایب
تو را عجیب ساده
عجیب صادقانه دوست داشت
زنی که در نبود تو سخت گریست
توباید مرد خوشبختی بوده باشی...
"نیکی فیروزکوهی"
Design By : Pichak |