خدایا امروز می خوام ازت شکایت کنم اره درست شنیدی،بازم میگی مثل هیشه این بنده ناشکر ما از عالمو ادم شاکی شد،ولی ایندفعه یه نمه با همیشه فرق می کنه امروز از تو شاکیم دیگه مثل بچگیهام نیست ،یادته بچه که بودم میگفتم:«خداجون امروز بابام واسم اون عروسک خوشکله که بهش گفته بودم و نخرید گفت سربرج خدایا این چه بابایه به من دادی اینهمه بابای پولدار ،خب یکی از اونارو بهم می دادی،یا خدایا امروز مامانم نذاشت از سوپری سر کوچمون ابنبات چوبی و چیپس بخرم میگه:واسه سلامتیم خوب نیست فقط بلده هی شیر بریزه تو حلقم ،نمیشد یه مامان با حالتری می دادی که منو درک کنه؟ یا وقتی دختر همسایمون با اون لبایس گل گلیش پز میداد ازت می خواستم شب که خوابیدم و صبح که از خواب پاشدم یه پیرهن خوشگل تر از مال بچه همسایمون کنار تختم باشه» خدایا از وقتی بزرگتر شدم دیگه دغدغم پفک و چیپس و عروسک و لباس گل گلی نیست حالا از خودت شاکیم از اینکه منو دختر خلق کردی،اره درست شنیدی از خلقتت شاکیم ، یه زمونی از زنایی که از زن بودن خودشون گله داشتن بدم میومد ولی حالا دلم میسوزه هم واسه اونا هم واسه خودم حرفام تکراریه نه ولی خب مهم نیست تو گوش بده واسه دل خوش کنی یه بنده کوچیکتم که شده گوش بده. خدایا همیشه می گفتی زنها جنس ظریف هستن کلک نکنه منظورت همون ضعیف بوده واسه دل خوشی ما اینو گفتی هاااااااا؟؟؟ خدایا گفتی مرد و زن برابرا ،ببین نمی خوام از برابری حقوق حرف بزنم که خودمم اونقدر شنیدم که حالم به هم می خوره ،خداجون میدونم که سوالام و حرفام اونقدر تکراریه که ارزش جواب دادن نداره، ولی شاید ارزش یه بار خوندن و داشته باشه، می خوام بگم اگه زن و مرد در انسان بودن برابر هستن،اگه تو بهشتو جهنمت جنسیت فرقی نداره ،اگه تو پاک بودن و پاک موندن همه یکسان هستن،پس چرا علامت این پاکی رو فقط چسبوندی به جنس زن؟ نمی گم بده ،خوبه ولی چرا فقط زن؟ مگه مرد نباید پاکیش معلوم باشه؟ می خوای واسط زندگی یه زن از روز تولدشو بگم ؟ میدونم میدونی کسی شک نداره فقط می خوام درسایی که یاد گرفتمو پیش تو مرور کنم خلقت یه زن از روز تولد محکوم ،می دونی به چی ؟ به اینکه باید از زمان حیات تا موت محکومه به اطاعت از جنس مرد چه اون جنس پدرش،برادرش،شوهرش،... فرق نمیکنه،به قولی اقا بالا سر محکومه به پاک بودن،بازم نمیگم بده ولی انصافا مردهم محکومه؟ جالبش می دونی کجاست ؟یه مرد تا وقتی زن قانونی(قانونی تو عشقه) نگرفته می تونه(شرمنده ها باید واقعیتها گفته شود) هر جور عیاشی و ... بکنه تازه وقتی می خواد زن بگیره(قابل توجه، زن بگیره ،مگه غیر اینه ؟؟) اقا شرط می زاره یه دوشیزه می خواد اونم از نوع افتاب مهتاب ندیده ،خنده دار نیست؟اونم از نوع تلخش هااااااا؟ یه زن محکومه همه نیازهاشو سرکوب کنه تا وقتی که یک مرد با اسب سفیدش خیلی اتفاقی گذرش به بازار برده فروشا بیفته و چشش این دخترو بگیره(میبینی حتی چشمم مردهم دخترو می گیره دخترا خریدنیان نه؟) میدونی حکمت بله چیه؟یعنی بله قربان امر بفرمایین،اطاعت می شود،چشم قربان،رو چشم یه مرد می تونه بیرون خونه گاهی وقتا فیلش یاد هندستون بکونه اونوقت می دونی چی میشه؟ هیچی فیلشو میبره هندستون،یک زن هندی بستون حالا یکی واسه خودش یکی واسه فیلش،اسمشم هر چی خواست میزاره بستگی به بودجش داره، دایم یا صیغه موقت،حالا این خوبشه وای به حال روزی که بودجش نرسه ولی فیله گیر سه پیچ بده (به دلیل ترس از فیلتر بازار شدن اینجاشو فاکتور می گیریم) خلاصه هرچه اید خوش اید دیگه، خدا جون مگه غیر اینه حالا نگی همی انطوری نیستن که واقعا خندم میگیره، از اون به اصطلاح با خداش گرفته تا اون لات بی سر و پاش ،اولی به بهونه اصلاح جامعه و بیوه زدایی و ... دومی به دلیل،اصلا دومی میگه دلیل می خواد نه بابا دومی همینجوره واسه تنوع و عشق و حال، خیالیه؟؟؟ و خدایا خودت می دونی که چند تا زن محکوما که تو حرمسراشون بمونن و واسه این مردا نسل و سلسله درست کنن. چاره دیگه ای ندارن زن باید از شوهرش اطاعت کنه حالا شوهره خواسته یه تنوعی به زندگیش بده(حالا قانونی یا غیره) زن ابش کمه ؟نونش کمه؟ چه مرگشه ؟خب بشینه زندگیشو بکنه دیگه. یه نکته جالب دیگم هست اونم اینکه یه زن 9 ماه عذاب میکشه و بعد یه عالمه دردسر یه نوزاد ناز به دنیا مییاد حالا این غنچه نو شکفته واسه اینکه هویت داشته باشه ازش می پرسن: نام؟ نام خانوادگی؟نام پدر؟ جالب نیست؟ حالا مادر بدبخت این وسط کشک. زن و مرد مگه شریک نیستن ؟ تو گفتی زن تو خونه، مرد بیرون خونه، قبول اما این وسط مرد می تونه با پولی که گیر میاره خونه بخره،ماشین بخره،... به اسم کی ؟خب معلومه نکنه به اسم زنه؟مگه انصافه مرد اینهمه جون بکنه بعد به اسم زن هه هه خندیدم مگه ارث باباشو از مرد طلب داره؟دیگه این وسط شراکت دیگه چه صیغه ای اه من نمیدونم فکر کنم صیغه غایب. دقت کردی همه حقا مال مرده؟ حق مسکن،حق طلاق،حق سرپرستی بچه و... و از حق نگزیم زنا هم حقی دارن مثلا مهریه مگه نه؟همون که کی داده کی گرفته دیگه ،یادت اومد؟ جالبه از یه طرف میگی زن کارای خونه رو بکنه از طرف دیگه وقتی مردی خواست زنشو طلاق بده یا کلا از هم جدا شدن زن نمی تونه سرپرستی بچه هاشو به عهده بگیره، چرا؟ چون زن درامدی نداره،حالا ما به کدوم ساز تو برقصیم ....(کفر نمیگماااااا خواستم از خودم ضرب المثل در کنم) نمیگم حق طلاق واسه مرد نه واسه زن میگم مگه دوتا شریک نسبت به هم ارجحیتی دارن اصلا چرا باید مال یکی باشه؟ اگه خدایی نکرده یه زن خواست نامردی بکنه مرد می تونه به هزار بهونه ممکن مثل عدم تمکین و.. طلاقش بده بفرستتش ور دل مامان و باباش ولی یه مرد می تونه نامردی کنه و زنش هیچ غلطی نمیتونه بکونه ،یا باید مثل مادرانش بسوزه و بسازه به امید اینکه نو گل باغ زندگیش ثمر بده یا خدای نکرده بخواد از همه عالم انتقام بگیره(میدونی که از چه نوع انتقامی حرف میزنم) ،اصلا دقت کردی واژه نامردی داریم ولی نازنی ندایم(نمیگم همه زنا معصومن ها) چون اصولا نامردی مال مرده مگه نه؟ یه زمانی از اینکه می شنیدم میگن مردجنس برتر یا حتی زن جنس برتر حالم بد میشد چون به حرفات ایمان داشتم که جنس برتری وجود نداره، از افلاطون که گفته بود خدایا ممنون که مرا مرد خلق کردی نه زن متنفر بودم ولی حالا به ایمان خندم میگیره و بر خلاف ظاهرم در درون خودم فریاد می زنم مرد جنس برتر خدایا میدونم همه قانونات حقه ولی این بنده هاتن که قانون تو رو به نفع خودشون تفصیر میکنن، میدونم اون دنیای که تو می خواستی و می خوای بسازی اصلا سیاه نیست ولی بنده هات دنیا رو اونقدر سیاه کردن که رنگ معنی خودشو از دست داره،میدونم تک تک قانون ات حکمتی ولی کاش عقل کم من این حکمت هارو درک میکرد که هم قلبم اینقدر نسوزه و هم زبانم به جای ذکر نامت به کفر و شکایت باز نشه سلام فاحشه!
تعجب کردی!؟... میدانم در کسوت مردان آبرومند، اندیشیدن به تو رسم، و گفتن از تو ننگ است! اما میخواهم برایت بنویسم
شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان! چه گناه کبیره ای…! میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام
راستی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند !!اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد شود این «ایثار» است ! مگر هردواز یک تن نیست؟ مگر هر دو جسم فروشی نیست؟
تن در برابر نان ننگ است
بفروش ! تنت را حراج کن… من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان
شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین
شنیده ام روزه میگیری،
غسل میکنی،
نماز میخوانی،
چهارشنبه ها نذر حرم امامزاده صالح داری،
رمضان بعد از افطار کار می کنی،
محرم تعطیلی.
من از آن میترسم که روزی با ظاهری عالمانه، جمعه بازار دین خدا را براه کنم، زهد را بساط کنم، غسل هم نکنم، چهارشنبه هم به حرم امامزاده صالح نروم، پیش از افطار و پس از افطار مشغول باشم، محرم هم تعطیل نکنم!
فاحشه!!!… دعایم کن
Design By : Pichak |